اصلاح ظالمان (قرآن)اصلاح در برابر افساد، به معنای برطرف کردن فساد و تباهی و انجام دادن کار شایسته است. ۱ - توبه ظالمان مورد قبول خداونداصلاح عملکرد از سوی ستمگران و توبه آنان، مورد قبول درگاه الهی قرار میگیرد همانطور که در قرآن به آن اشاره شده است: فمن تاب من بعد ظلمه واصلح فان الله یتوب علیه ان الله غفور رحیم (پس هر که بعد از ستم کردنش توبه کند و به صلاح آید خدا توبه او را میپذیرد که خدا آمرزنده مهربان است). ۱.۱ - تفسیر آیه مذکورجَزَاءَ بِمَا کَسبَا نَکَلاً مِّنَ اللَّهِ ظاهرا کلمه (جزاء) در موضع حال از قطع باشد، قطعى که از جمله (فاقطعوا) فهمیده مىشود، و معناى آیه در مجموع چنین است که دست دزد را قطع کنید، در حالى که این قطع عنوان کیفر داشته باشد، کیفر در برابر عمل زشتى که کردهاند، و در حالى که این بریدن عذابى است از ناحیه خداى تعالى کلمه: (نکال) به معناى عقوبتى است که به مجرم مىدهند تا از جرائم خود دست بر دارد، و دیگران هم با دیدن آن عبرت بگیرند. و این معنا یعنى نکال بودن قطع، مصحح و باعث آن شده که جمله: (فمن تاب من بعد ظلمه و اصلح فان الله یتوب علیه ...) بر آن متفرع شود، که حاصل آن تفریع چنین مىشود: حال که قطع دست دزد نکالى است از خداى تعالى تا شخص عقوبت شده و از گناه خود بر گردد، پس اگر دزدى بعد از دزدیش توبه کند و خود را اصلاح نماید، به طورى که دیگر پیرامون دزدى نگردد که همین معناى توبه را تثبیت مىکند خداى تعالى توبهاش را مىپذیرد و مغفرت و رحمتش به وى بر مىگردد براى اینکه خداى تعالى غفور و رحیم است، همچنانکه خودش فرموده: (ما یفعل الله بعذابکم ان شکرتم و آمنتم، و کان الله شاکرا علیما). در آیه مورد بحث یعنى در مساله بریدن دست دزد، مطالب بسیار دیگرى هست که مربوط به فقه است و باید آنها را در کتب فقهى دید. ۲ - توبه باعث مصونیت از نابودیاصلاح عملکرد بد از سوی ظالمان از عوامل بهره مندی آنان از مغفرت الهی، وهمچنین باعث مصونیت آنان از نابودی میگردد همانطور که در قرآن میفرماید: وما کان ربک لیهلک القری بظلم واهلها مصلحون (و پروردگار تو هرگز بر آن نبوده است كه شهرهايى را كه مردمش اصلاحگرند به ستم هلاك كند). ۲.۱ - بررسی تفسیری آیه مذکوربه هر حال ستمگران که اکثریت این جامعهها را تشکیل مىدادند به دنبال ناز و نعمت و عیش و نوش رفتند و آنچنان مست باده غرور و تنعم و لذات شدند که دست به انواع گناهان زدند (و اتبع الذین ظلموا ما اترفوا فیه و کانوا مجرمین ). سپس براى تأکید این واقعیت ، در آیه بعد اضافه مىفرماید: اینکه مىبینى خداوند این اقوام را به دیار عدم فرستاد به خاطر آن بود که مصلحانى در میان آنها نبودند، زیرا (خداوند هرگز قوم و ملت و شهر و دیارى را به خاطر ظلم و ستمش نابود نمى کند اگر آنها در راه اصلاح گام بردارند) (و ما کان ربک لیهلک القرى بظلم و اهلها مصلحون ). چه اینکه در هر جامعهاى معمولا ظلم و فسادى وجود دارد، اما مهم این است که مردم احساس کنند که ظلم و فسادى هست و در طریق اصلاح باشند و با چنین احساس و گام برداشتن در راه اصلاح، خداوند به آنان مهلت مىدهد و قانون آفرینش براى آنها حق حیات قائل است . اما همین که این احساس از میان رفت و جامعه بى تفاوت شد و فساد و ظلم به سرعت همه جا را گرفت آنگاه است که دیگر در سنت آفرینش حق حیاتى براى آنها وجود ندارد این واقعیت را با یک مثال روشن مىتوان بیان کرد: در بدن انسان ، نیروى مدافع مجهزى است به نام (گلبولهاى سفید خون) که هر میکرب خارجى از طریق هوا، آب و غذا و خراشهاى پوست به داخل بدن هجوم کند این سربازان جانباز در برابر آنها ایستادگى کرده و نابودشان مىکنند و یا حداقل جلو توسعه و رشد آنها را مىگیرند. بدیهى است اگر یک روز این نیروى بزرگ دفاعى که از ملیونها سرباز تشکیل مىشود دست به اعتصاب بزند و بدن بى دفاع بماند چنان میدان تاخت و تاز میکربهاى مضر، مىشود که به سرعت انواع بیماریها به او هجوم مىآورند. ۳ - پانویس
۴ - منبعفرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «اصلاح ظالمان». |